اسم سرود که به زبان میآید، ذهنمان میرود به دوران راهنمایی و دبیرستان و گروههایی که در زنگ پرورشی تشکیل میدادیم. برخی افراد میخواستند از کلاس درس فرار کنند و چیزی از سرود متوجه نمیشدند، اما بعضیها بودند که عشقشان همان گروه سرود بود و تمام تمرکزشان را میگذاشتند تا نکتهنکته درستخواندن و همراهی با گروه را یاد بگیرند.
سیدمجتبی ذبیحی متولد سال۶۳، دانشآموز میز سوم کلاس اول ب دوره راهنمایی مدرسه هاشمینژاد، همانموقع هم آنقدر عاشق سرود بود که دستآخر شغلش همین شد، مربی سرود! رتبه اول کشور در جشنواره بینالمللی «هشتمین خورشید» برای چهارسال پیاپی، رتبه برگزیده کشور در جشنواره سرود رضوی در سهدوره، رتبه اول کشور در جشنواره سرود «نغمه عشق» برای سه سال متوالی و دهها عنوان برتر دیگر در عرصه هنر ازجمله افتخارات سیدمجتبی ذبیحی، هنرمند و مربی سرود محله آب و برق است.
- اولینبار که متوجه شدید به سرود علاقه دارید، کی بود و چه سنی داشتید؟
یک روز کلاس اول راهنمایی سر زنگ ریاضی بودیم که استاد حسین انفرادی آمد و گفت آنهایی که میخواهند سرود کار کنند، بیایند بیرون. مثل همه بچهها برای فرار از درس داوطلب شدم، اما یکی از شانسهای من این بود که یک استاد خوب آمد و همان جلسه اول متوجه شدم که چقدر به سرود علاقه دارم. از آن به بعد هم در مدرسه تمرین میکردم و هم در مسجد.
- علاقهتان به سرود و تمرینات مداوم به درستان لطمهای وارد نکرد؟
سال دوم دبیرستان در مدرسه میرخرسندی درس میخواندم که شنیدم آموزشوپرورش آزمون مربیگری سرود برگزار میکند. اولین سالی بود که این آزمون برگزار میشد و من هم در آن شرکت کردم. بهنوعی تعیین سطح بود تا میزان استعداد بچهها دستشان بیاید. بعداز آن، دوره آموزشی مربیگری سرود را بهصورت حرفهای آغاز کردم.
سال سوم دبیرستان بودم که یکی از جشنوارهها همزمان شد با امتحانات پایان سال؛ من هم تصمیم گرفتم به جشنواره بروم. اتفاقا دوره بعدی جشنواره با امتحانات شهریور همزمان شد و کلا درس را رها کردم. تا همین چندسال قبل دیپلم ناقص داشتم، اما بعداز ۱۰ سال، سال گذشته دوباره شروع کردم به تحصیل و الان مدرک کارشناسی ارشد مدیریت استراتژیک منابع انسانی دارم.
- در حال حاضر شغل شما مربیگری گروه سرود است؟
شاید شغلی غریب و ناآشنا به نظر برسد، اما یک کار فرهنگی بسیار تأثیرگذار است. برای دختر بزرگم ملیکهسادات هیچوقت شغل من دغدغه نبوده، اما دختر کوچکم، مشکاتسادات، اول مهر گریهکنان به خانه آمد. گویا معلم وقتی شغل پدرها را پرسیده و جواب دخترم را شنیده، با تعجب به او گفته است «مگر مربیگری سرود هم شغل است؟»
با دخترم صحبت کردم تا بداند کار من چقدر درزمینه فرهنگسازی جامعه اثرگذار است. درحال حاضر از ارگانهای مختلف سفارش میگیریم؛ یکی از اصلیترین جاها خانه هنرمندان است. ازطرفی مسئول اجراهای پاتوقی شهر، مسئول بخش سرود بنیاد امامرضا (ع) و دبیر جشنواره کشوری سرود رضوی هستم.
- گروهی مخصوص به خودتان دارید یا در کلاسهای مختلف شهر آموزش میدهید؟
هردو. یک گروه کُرال دارم با نام «آسمان». اعضای آن حدود سیسال دارند و بیشاز پانزدهسال است که با هم کار میکنیم؛ یعنی از زمانیکه نوجوان بودند با هم تمرین میکنیم. در اصل خانواده «آسمان» هستیم. گروهی حرفهای داریم که وقتی میخواهیم در جشنوارهها شرکت کنیم با چهارپنججلسه تمرین برای حضور در جشنواره آماده میشویم.
معمولا رتبههای برتر را هم کسب میکنیم. جالب اینجاست که الان بچههای چندنفر از این افراد هم شاگردان من هستند. من بیشتر با بچههای دوره دبیرستان کار میکردم، اما مدتی است یک گروه صدنفره به نام «نسل سلمان» از بچههای قاسمآباد تشکیل دادهام که همگی کودکان دبستانی یا کمتر از سن دبستان هستند.
- محتوای سرودها را بیشتر بر چه اساسی انتخاب میکنید؟
من از بچگی در فضای مذهبی بزرگ شدهام و بیشتر کارهایم با نگاه معنوی ارائه میشود. هرسال با گروهمان به پیادهروی اربعین میرویم و برای زائران اجرا میکنیم؛ پس بیشتر محتوایمان معنوی و مذهبی است. اربعین امسال یک گروه سرود دویستنفره در ورزشگاه پانزدهخرداد داشتیم که با همکاری هیئت جنهالحسین (ع) تشکیل شد. البته آثار اجتماعی و هویتی هم ارائه کردهایم. من کارهایم را از محلات طلاب و پنجتن و خواجهربیع شروع کردم و الان هم که در محله آبوبرق اجرا دارم، بیشتر همان بچههای بامعرفت پایین شهر میآیند.
چند سال قبل، از شاعرانمان خواستیم برای طلاب و خواجهربیع با ویژگیها و هویت خود محله و تعداد شهدا و افراد سرشناس آنها شعری بگویند. سرود را ساختیم و خواندیم. فکر نمیکردیم درمیان اهالی این محلات اینقدر محبوب باشد. بعد دیدیم در تمام برنامههایشان، کنار همه اجراها این سرود هویتی هم هست و تبدیل به نماد محلهشان شده است.
- با همین انگیزه کار فرهنگی وارد شورای اجتماعی محله شدید؟
بله، میخواستم اگر کاری از دستم برمیآید، برای محله خودمان هم انجام بدهم. مسئولان فکر میکنند فقط مدارس و محلات پایین شهر نیاز به کار فرهنگی دارد، درحالیکه مدارس بالای شهر بهنوعی دیگر نیاز به کارهای اساسی دارند.
محرم امسال با همکاری اعضای شورای اجتماعی محله با یک گروه صدنفره از کودکان در پلکان باباکوهی سرودی را اجرا کردیم که اهالی محل میگفتند تابهحال چنین برنامهای در این مکان اجرا نشده است. از وقتی به شورای اجتماعی محله آمدهام، اولویتهایم را بررسی کردهام. ما در اطراف محلهمان، خیابانهایی به نام شهیدصیادشیرازی و شهیدصارمی داریم که باید شعری برایشان بنویسم. حتی پیشنهاد کردهام که جشنواره سرود محلات برگزار و محلهمان را معرفی کنیم. باید مباحثی مانند تفکیک زباله، احترام به پدر و مادر، آتشنشانی، خط عابر پیاده، همسایهداری و دیگر مسائل تربیتی را در اولویت قرار دهیم.
- برای تهیه اثر در اتفاقات ناگهانی، گروه پشتیبان دارید؟
ما با شاعران بزرگی در مشهد همکاری میکنیم مانند قاسم صرافان و قاسم رفیعا که چند تا از شعرهای مشهدیاش را اجرا کردهایم، اما برای ما زمان خیلی اهمیت دارد. گاهی نیاز است که شاعر از شب تا صبح کار کند و شعر و ملودی را دراختیارمان بگذارد.
محمدجواد الههپور در قم، یکشبه شعری باکیفیت به ما میدهد. آقای میلاد قنبری هم آهنگساز ماست که تا صبح هم در استودیو میماند و کار را به ما تحویل میدهد؛ مثلا شبی که به ما گفتند سردار سلیمانی شهید شده است، برای تشییع پیکر سردار، شب تا صبح سرودی حماسی آماده کرده و در تهران جلو خانوادهشان اجرا کردیم.
- به نظر شما از هنرمندانی که کار فرهنگی میکنند، حمایت کافی میشود؟
نه. در مشهد هنرمندان انقلابی بسیاری داریم که این هم خوب است و هم بد. از این نظر خیلی خوب است که ظرفیت هنری شهرمان بالاست، اما از طرف دیگر مسئولان نیازی نمیبینند از هنرمندان ارزشی و انقلابی حمایت کنند. الان بین همه دوستانم در شهرهای دیگر فقط من جایزه هنرمند انقلابی شهرم را نگرفتهام.
* این گزارش چهارشنبه ۱۷ آبانماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۴۵ شهرآرامحله منطقه ۹ و ۱۰ چاپ شده است.